شعر در مورد گندم
شعر در مورد گندم ,شعر در مورد گندمزار,شعر در مورد گندم ری,شعری در مورد گندم,شعر در مورد خوشه گندم,شعر کودکانه در مورد گندم,شعر درباره گندم,شعر درباره گندم زار,شعری در مورد گندم زار,شعر نو در مورد گندم,شعری در مورد گندمزار,شعر کوتاه در مورد گندمزار,شعر درباره گندمزار,شعر در مورد گندم زار,شعری زیبا در مورد گندم,شعر مولانا در مورد گندم,شعر درباره خوشه گندم
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد گندم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
از گندمزارها که می گذرم
دست ام به خوشه هاست
دلم با تو
از خیابان که می گذرم
یاد تو با من است
شعر در مورد گندم
از آسمان می افتم
سقوط تکه ابریست
که دست بر پیراهنم می ساید
ترس قطره اشکی ست
که نمی ریزد
قصه ی گندم به تکرار نان می رسد
قصه ی آدم به پایان مرگ…
شعر در مورد گندمزار
با من از دست هایت
از پیشانی ات
و از آفتاب تندی که بر آن می تابد
از پیراهنت بگو
که باد
به سینه ات می چسباند آن را
وقتی در میان خوشه های گندم ایستاده ای
و فکر زمستان پیش رو
که به گرمای آغوش من می کشاندش.
شعر در مورد گندم ری
من
صدای نفست را
سلامی می دانم
که آفتاب
اولین بار
به دانه ی گندم داد….
شعری در مورد گندم
وقتی که با تو به رقص برمی خیزم
پاهایم سنبله های گندم می شوند
و گیسوانم
طولانی ترین رودخانه ی جهان!
شعر در مورد خوشه گندم
مرا یارای آن نیست که بی طرف بمانم
نه دربرابر زنی که شیفته ام می کند
نه در برابر شعری که حیرتزده ام می کند
نه در برابر عطری که به لرزه ام می افکند…
بی طرفی هرگز وجود ندارد
بین پرنده… و دانه ی گندم!